ای پاک ای عشق من...
ای آبی ترازصداقت
شبی با واژگان مانوس تو
گریستم و دلتنگی را
درخود قسمت کردم
واز دیگران پنهان کردم
در روزهای نبودنت
در لحظه های فراغت
می خواهم اشک شوم
می خواهم قطره ای از آب شوم
در نبودنت گونه هایم بارانیست
در نبودنت وجودم شعله ور می شود
اما کسی نمیداند که در دلم چه آشوبی است
کسی نمیداند که بی تو زندگی کردن برایم بی معناست